کرونا به من آموخت زندگی چه معنایی دارد
تاریخ انتشار: ۹ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۰۲۶۳۴
عصر ایران؛ لیلا احمدی (مترجم):
واشنگتنپست/ دربارۀ این نوشتار: همه ما دو سه سالی را صرف ساختن جهانِ قرنطینه، دنیای درونی و خصوصیِ هراسان از کووید کردیم. اکنون با بازگشاییِ دنیای بیرونی از نویسندگان مطرح علمی، ادبی، هنرمندان و مقالهنویسان خواستهایم تا دربارۀ این واقعۀ همهگیر بنویسند و بگویند که بهنظرشان پس از مدتها قرنطینه، درخودفرورفتگی و هراس از مرگ، بیرون رفتن و عادیشدن چگونه است و این همهگیری چه تأثیری بر نگاهشان به زندگی داشته.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
باورش سخت است که اینروزها فرودگاههای ما تااینحد شلوغ و پررفتوآمدند. وقتی در آوریل2020 ، سه پرواز رزرو کردم تا خودم را به مادر بیمارم برسانم، همۀ ترمینالها مثل شهر ارواح، سوت و کور بودند. در تأسیسات درندشتِ اوساکا (شهری در هونشوی ژاپن) تقریباً هیچکس نبود، بهجز گروهی از افسران امنیتی که درگوشهای غوغا به راه انداخته بودند. در پایان مسیر از سانفرانسیسکو تا سانتاباربارا فقط دو مسافر دیگر با من همسفر بودند و حدود هشتاد صندلی خالی وجود داشت.
داشتم سراسیمه از آپارتمان دواتاقهام در ژاپن بیرون میزدم، چون دقیقاً یک روز پس از اعلام قرنطینۀ کووید نوزده، از کالیفرنیا تماس گرفتند و خبر دادند که مادر88سالهام بهدلیل کمخونیِ ناشی از آنِمی در بیمارستان بستری است.
پنج سالی میشد که سکتۀ مغزی او را از پا درآورده بود و من دلتنگ و هراسان سعی داشتم نزد او بازگردم و تا جایی که ممکن است در کنارش باشم. حالا به لطف قرنطینه و لغو اجباریِ برنامههای کاری میتوانستم برگردم و با کمال شگفتی موفق شدم شش ماه و نیم پیش او بمانم. از 9سالگی به بعد این اتفاق نیفتاده بود و به توفیقی اجباری میمانست. فراموش کرده بودم که یکجاماندن چقدر میتواند ذهن را آرام و متمرکز کند و آنچه واقعاً اهمیت دارد را بنمایاند. در این مدت ارتباط با دوستان قدیمی از سر گرفته شد و دریافتم که چه تفاوت آشکاری بین یک ساعت دیدار حضوری با چتهای دورادور و یکدقیقهای وجود دارد.
همسرم ششهفته بعد از آمدنِ من با پروازی به ما ملحق شد. حالا از ازدحامِ همهگیر و مصیبتهای آن فاصله گرفته بودیم. شروع کردیم به پیادهروی. هر روز با طلوع خورشید از خانه بیرون میزدیم. تپههای سبز را میدیدیم که سرشار از نورند. سر میچرخاندیم و اقیانوس درخشان در صبحی دلانگیز در برابرمان پدیدار میشد.
پدر و مادر من پنجاه و سه سال در این ملک زیبا زندگی کرده بودند ولی هرگز فکر نمیکردم آنقدر مجال داشته باشم که بتوانم بیستدقیقه تا انتهای همین جاده راه بروم. قرنطینه این خواسته را به ضرورت مبدل کرد. ما در این دوره با احتمالِ مرگی ممکن و قریبالوقوع، با طمأنینه و شتابِ کمتر و وقوف به ارزش اطرافیانمان، مدام به این فکر میکردیم که چگونه میخواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم. درآمد من تقریباً به صفر رسیده بود؛ اما حس میکردم زمانِ نابی که با همسر و مادرم سپری میشود غنیتر و گرانبهاتر از دوندگیها و دربدریهای بیهوده و الزامآورِ کاری است.
هر ساعت به ما یادآوری میشد که تسلط خیلی کمی بر زندگی بیرونی و احاطۀ بسیار زیادی بر قلمرو درونیمان داریم. هرروز متوجه میشدم که میتوانم به جای سوگواری و حسرت بهخاطر چیزهای از دست رفته، بابت آنچه هنوز دارم قدردان باشم. فعلاً سالمیم و درکنارهم و جزء خوششانسهایی هستیم که سقفی بالای سر و اندوختهای در بانک داریم. هرروزصبح میتوانستم اخباری را دنبال کنم که سراسر اضطراب و ناامیدی بود یا اینکه درعوض به آفتاب بهاری نگاه کنم و سرشار از امید شوم.
درطول همهگیری بارها و بارها به غروب گرمِ نیمهی تابستان1990 میاندیشیدم و به خاطر میآوردم که خانهمان در خطالراسی غریب و تنها در جنوب کالیفرنیا قرار داشت. آنروز میدیدم که چاقویی سرخ، دروکنان از میان تپهها میگذشت. دقایقی بعد درمیان فوران شعلههای آتش بودیم؛ آتشی که خانۀ ما و هرچیز دیگر را به خاکستر مبدل کرد. میدانیم که آتشسوزی مهیب در آن مقطع یکی از بدترین وقایع تاریخ کالیفرنیا و بسیار شوکآور بود اما پس از گذشت چند ماه آن حادثه را پذیرفتیم و شروع کردیم به سازگارشدن. بعد پی بردم که آن اتفاق فاجعه نبود و معنایی در دل خود داشت.
زمانی که شرکت بیمه از ما خواست که فهرستی از اموالمان تهیه کنیم، متوجه شدم که به نود درصد آن اثاثیه، کتابها و لباسهایی که ناخواسته جمعآوریشده بود نیازی نداشتم. میتوانستم سبکبارتر زندگی کنم، همانطور که همیشه میخواستم. همۀ دستنویسهایی که برای نگارش کتاب جدیدم جمع کرده بودم را دور ریختم و شروع کردم به نوشتن با تمرکز بیشتر، بینیاز از آن همه حاشیه با تکیه به حافظه، عاطفه و تخیلی ژرفتر.
حالا که همهگیری درحال فروکش است، فکر میکنم که تابهحال با این وضوح و تمرکز و با این کیفیت نزیستهام. تاکنون با این اطمینان نمیتوانستم بگویم که صعوبت و شگفتی با هم سر ناسازگاری ندارند.
مادرم دو ماه قبل در ژوئیۀ 2021 پس از گذراندن سالهایی غنی و پربار و بعد از جشن تولد 90سالگیاش در جمع دوستان و نزدیکان درگذشت. جای شکرش باقی است که روزهای عمرش هرگز به کووید آلوده نشد و فصول پایانیِ زندگیاش را با فرزندانش گذراند. پیش از همهگیری بعید بود فرصتی برای این همنشینی دست دهد و ما را کنار هم قرار دهد.
این روزها از هر دعوتی استقبال نمیکنم. سعی میکنم آرامتر باشم و بیشتر در خانه بمانم. سعی میکنم از دنیای درونیام محافظت کنم. راستش شاکرم و میدانم که هر رخدادی در این مسیر میتواند اعجابآور باشد. با عزمی راسختر از همیشه مینویسم و میدانم که زیستن نهایتی ندارد...
------------------------
* نویسنده و مترجم در عنوان «کووید» آوردهاند ولی در عصر ایران به «کرونا» تغییر یافته چون آشناتر است.
کانال عصر ایران در تلگراممنبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۰۲۶۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تجلیل از خانواده شهدای مدافع سلامت در هفته سلامت
حمید صاحب مدیرکل سلامت شهرداری تهران در مراسم تجلیل از خانواده شهدای مدافع سلامت در هفته سلامت گفت: در جوامع چالشهایی پیش میآید که با ایثار و از جان گذشتگی میتوان آن را پشت سر گذاشت.
حمید صاحب افزود: ارائه خدمت بدون ایثار و گذشت میسر نبود و جان بر کفان سلامت خدماتی را ارائه کردند که بی بدیل بود و مردم و خاطره جمعی آنان هرگز این ایثار را فراموش نمیکنند.
وی ادامه داد: به این ایثار افتخار میکنیم. هویت ما همین ایثار و از خود گذشتگیها است. ما همه هویت و شخصیت خود را از این ایثار میگیریم. در این راستا در شهرداری و وزارت بهداشت این پیمان را میبندیم که مسیر شهدای سلامت را دنبال کنیم.
معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز در این مراسم گفت: در دوران کرونا که بسیاری به دنبال حفظ خود از این بیماری منحوس بودند، کادر درمان با ایثار خود به دیگران امید به زندگی دادند.
علیرضا اولیاییمنش با اشاره به اینکه مقصد همهما باید عاقبت به خیری باشد، شهدای مدافع سلامت را نمونه بارز این عاقبت به خیری دانست و افزود: حضور ایثارگرانه کادر درمان با منش پهلوانانه سبب شد این بار پهلوانانی را بشناسیم که در قطعه ۵۰ بهشت زهرا (س) در کنار هم آرمیدهاند تا یادمان بماند که چه ایام و روزگاری را پشت سر گذاشتهایم.
وی با اشاره به اینکه کادر درمان بر اساس قولی که برای دفاع و حراست از سلامتی مردم داده بودند تا آخرین لحظه در جبهه سلامت خدمت کردند و گوهر جان خود را در این راه هدیه کردند، افزود: شهدای مدافع سلامت با صداقت در جبهه سلامت خدمت کردند. این نعمت بزرگی است که شهدای ما عاقبت به خیر شدند. در زمانه سخت مانند دوره کرونا تشخیصها سخت میشود و امتحانهای الهی عیار مردانگی و پهلوانی را نشان میدهد.
معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران با بیان اینکه ایثار کادر درمان در دوره کرونا بی نظیر بود، ادامه داد: در دورهای که روزانه ۷۰۰ فوتی داشتیم برخی شهدای مدافع سلامت حاضر نبودند از بیمارستان خارج شوند و حتی به دیدار خانواده خود نرفتند. اما بدون اینکه خانواده و عزیزان خود را ببینند به شهادت رسیدند که چنین ایثاری بی نظیر است.
اولیاییمنش با قدردانی از شهرداری تهران در حوزه سلامت در برپایی مراسم بزرگداشت مدافعان سلامت اظهار داشت: آنطور که باید و شاید از شهدای مدافع سلامت تجلیل نشده است. امیدواریم افتخار خادمی خانواده شهدای سلامت را داشته باشیم.
اخگرپور شهردار منطقه ۱۹ نیز گفت: شهدای مدافع سلامت بودند که نزدیکتر از هر برادر و خواهری در دوران کرونا در کنار بیمار بودند و در راستای سلامت جامعه تلاش کردند. ما باید این شهدا را تکریم و یاد آنان را پاس بداریم.
در این مراسم با اهدای لوح از خانواده شهدای مدافع سلامت تجلیل شد.
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی شهری